در آستانه سالروز معرفي زلال به عنوان قالب و سبك جديد در عرصه شعر و ادب، كتاب «چشمه زلال» اولين كتاب چاپي در اين قالب به قلم اعظم خجسته شاعر خوشكلام تاجيكستان به چاپ رسيد. كتاب با مقدمه دادا بيلوردي شاعر خوشبيان تبريزي آغاز مي شود كه اين مقدمه در حقيقت معرفي زلال به عنوان يك قالب و سبك جديد عالم شعر و ادب مي باشد. مي توان گفت كه اين كتاب يك راهنماي خوب براي آن دسته ازعلاقمنداني است كه مي خواهند در سبك زلال قلم خودرا امتحان كنند.خواننده ي «چشمه زلال» بعد از آشنايي با قالب و سبك زلال، به زلال هاي آقاي خجسته مي رسد كه تعدادشان 40 مي باشد. اولين زلال شعري با نام «معراج» و زلال چهيلمين «شب قدر» است. اين همه بدون اغراق خواننده را به انديشه وا مي دارد و همين احساس كنجكاوي اين نيز حقيررا مجبور كرد به مولف كتاب رجوع كنم.در يك تماس تلفني از آقاي خجسته خواهش كردم به چند سوال در اين زمينه پاسخ بدهند. ايشان لطف كردند و پذيرفتند. بعد از آن كه چند باراين مكالمه را گوش كردم، تصميم گرفتم فشرده آن را در اختيار دوستان در كوچه شعر نو قرار دهم. آقاي اعظم خواجه اف (خجسته) از اعضاي فعال شعر نو هستند و براي اين كوچه جاي افتخار است كه نخستين كتاب در سبك زلال متعلق به قلم عضو اين كوچه با صفا است.
و اينك پرسش و پاسخي كه با آقاي خجسته داشتم:
— بفرماييد كه ايده چاپ كتاب چه گونه پيدا شد؟
— در اول قصد چنين كاري را نداشتم، منتظر بودم تا به اصطلاح تكليف اين سبك مشخص شود و صاحب نظران و پژوهشگران ابراز نظر كنند.اما جدا از اين، زلال به من خيلي خوش آمد، زيرا در برابر آن كه دست شاعررا باز مي گذارد، تكاليفي نيز براي شاعر تعيين مي كند و به عروض پايبند است.به بيان ديگر هم به شاعر امكان مانور مي دهد و هم وادار به رعايت مقررات ويه اي نيز مي كند.شاعررا به كوتاه بياني دعوت مي كند، تا انديشه ي خودرا در يك قالب هم در ظاهر و هم در مضمون زيبا و دلنشين، بيان كند. روز 3 بهمن 1388 من اولين زلالم را با نام «زلال انديشه» انشا و روز ديگر در انترنت منتشر كردم. و همين طور مي نوشتم و هر بار از آقاي دادا، دوست خوبم كمك مي گرفتم. بعد از سفر به تاجيكستان در تابستان گذشته، مشاهده كردم كه تعداد كثيري از شاعران جوان و حتي با سابقه، به زلال علاقه پيدا كرده اند، اما منبع به خط سريليك در اختيار ندارند، تا بيشتر آگهي پيدا كنند.آن وقت بود احساس كردم نياز به كتابي در اين زمينه وجود دارد.البته قبل از اين همه دوست و همكارم بهروز ذبيح االله، از شاعران و پوهشگران صاحب نظر تاجيكستان مرا ترغيب به زلالنويسي و چاپ كتاب كرده بود. با دوست گرامي جناب دادا تصميمم را در مورد چاپ كتاب در ميان گذاشتم. همين طور «چشمه زلال» ظهور كرد و دارد جاري مي شود.
— چرا «چشمه زلال» و چرا چهل زلال؟
— زلال اصولا از چشمه منشا مي گيرد و ديگر اين كه در روستاي «خودگيفِ سايه» زادگاه بنده چشمه اي با نام «چشمه ي شاعر» است، كه همه ساله در بهار فقط چند روز جاري مي شود و روايت مي كنند كه هر كس از اين چشمه بنوشد، شاعر مي شود. واژه ي «چشمه»- را از اين جا گرفتم و واژه ي «زلال»- را از ايران.اما «چل» منشا متعددي دارد و فقط هميت را مي گويم كه «چله نشستن» مسير تعالي در برخي سلوك است و «زلال» بايد كمال يابد.من قبول دارم كه در اين مجموعه شعرهاي بنده هرگز نتوانسته اند توان و ظرفيت هاي «زلال» را معرفي كنند.اين كتاب يك راهنما براي ديگران، به ويژه در تاجيكستان است.
— از قالب زلال استقبال چندان گرمي به عمل نه آمد، گذشته از اين برخي شديدا آنرا محكوم كردند. فكر مي كنيد ورود كتاب شما به بازار چه پي آمدي خواهد داشت؟
— من تقريبا همه نظرات منتشره در سايت «شعر نو» در مورد زلال را خواندم.اين جا وظيفه ام مي دانم از جناب آقاي صادقيان براي مطلبي كه باب بحث در مورد شعر زلال را باز كرد، تشكر كنم.ميدانيد، براي من مهم نيست اين سبك از طرف كه ابداع شد، كه آنرا معرفي كرد. يعني بنده هيچ پيوندي به جز تماس انترنتي، با آقاي دادا ندارم.ما دوستيم، همچنان كه با بسياري از اعضاي اين كوچه دوستم.من در مطالب منتشر شده طوست افراد مختلف در مورد «زلال»، نظري كه از مسير منطق، منصفانه و با دليل هاي علمي ارائه شده باشد، نديدم.برداشتم اين است كه نفي زلال بيشتر به روابط بين افراد برمي گردد.به بيان ديگر، اين جا كاربرد حكمت «منگر كه مي گويد، بنگر چه مي گويد»، به گونه ي ديگر بود:»بنگر كه مي گويد، منگر چه مي گويد».البته هر كس در بيان ديدگاه مختار است، ولي نبايد زحمت ديگران را ناديده گرفت و با گفتن اين كه: «چند نفر كه زلال مي نويسند، حرفي براي گفتن ندارند»، ديگران را محكوم كرد.اين حرف را عمدتا آن عزيزاني گفتنمد كه هنوز يك غزل يا رباعي و بيت در قالب قافيه نگفته اند و با سر هم چيدن واژه ها كه گاهي از ديگران «كپي» مي كنند، به اصطلاح شعر مي نويسند. يا اين كه با كار گرفتن از كلمه و عباره هاي «مدرن»، «غزل مدرن» خلق مي كنند. كاري ندارم، اما محكوميت هارا قبول ندارم.اين همه تقريبا تكرار سرنوشت نيما و سپهري است. بعدا ديدم كه منتقدان يوشيچ از اصلي ترين پيروان او شدند.مي گويند: زلال قالب نيست! وقتي اين قالب وجود دارد، آيا مي توان گفت كه «نيست»؟من حاضرم همه انتقادات سازنده را بپذيرم و براي اصلاح خود تلاش كنم و همين انتظاررا نيز دارم.
— آينده «زلال» را چه گونه مي بينيد؟
— من مطمئينم زلال رشد خواهد كرد.شايد امروز برخي موانع مصنوعي در اين مسير وجود دارد، اما آنهايي كه «زلال» را انكار مي كنند، مادام العمر نيستند، بلاخره وجدان هاي بيدار وارد عمل خواهند شد. از تاجيكستان خبر رسيد كه در استان «سُغد»، زادگاه كمال خجندي محفل «زلال» تاسيس شده و علاقمندان اين قالب را مي آموزند. در آينده ما بيشتر شاهد چنين رويداد ها خواهيم بود.
— از شم امتشكرم كه وقت خودرا در اختيار بنده قرار داديد.
— سلامت باشيد. بار ديگر از همه عزيزان خواهش مي كنم نظرات خودرا در مورد كتاب اين عضو كوچك «شعر نو» ارزاني دارند.
سخني چند در باره کتاب آقای خجسته
11 февраля 2011 6:24, Фирдавси Аъзам:
Оставить комментарий